اتفاقات ماههای اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا گر چه از دیدگاه های مختلف بررسی واقع شده ولی نوع بهره برداری آمریکا و نگاه رهیران آن کشور به عنوان کسانی که خود را پدر خوانده دنیا میدانند قابلیت توجه بیشتری را دارد:
1- چه مردم تونس و مصر و سایر نقاط خود حرکت انقلابی را شروع کرده باشند و چه تحریکات و زمینه سازی های خارجی موجب آن باشد، عنصر غیر قابل انکار حضور پر رنگ آمریکائی ها در این حوادث است. دلیل آن در مسائل داخلی و انتخابات آینده آمریکا است. بعد از پایان دوره اول ریاست جمهوری، آقای اوباما اگر در یک مقایسه ساده سقوط دیکتاتورهائی مثل بن علی و مبارک و جایگزینی دموکراتیک آنها را در برابر سیاست خشونت بار آقای بوش در حمله به عراق و افغانستان به قضاوت بگذارد، طبعا روش اوباما که حداقل تا اینجای کار با حمایت پر رنگش، بی آن که تلفات نیروی انسانی روی دست آمریکائی ها بگذارد و یا مخارجی را بر آنها تحمیل کند مورد پذیرش بهتر و قوی تر مردم آمریکا و افکار عمومی دنیا قرار میگیرد و این سرمایه مهمی برای انتخابات اوباما است.
2- اگر چه رهبران مصر و تونس از هم پیمانان آمریکا بودند ولی حذف آنان در قبال این دستاورد آمریکائی که امکان تغییر دیکتاتورها بدون هزینه امکان پذیر است ارزش فراوانتری برای دولتمردان آمریکائی دارد و مردان سیاست وابسته همیشه گزینه قربانی شدن را در پیش روی خود دارند. مهمتر اینکه روال طبیعی دنیا به شکلی سامان گرفته است که حتی پس از سقوط هم پیمانان آمریکا کمتر نگرانی از روی کار آمدن دولتهای تابلو دار مخالف آمریکا را دارند. حتی در لیبی که پاشنه در به خواست آمریکا به راحتی پیچ نخورد و رهبر دیکتاتور و آدمکش لیبی یکی به دلیل پول نفت و دیگر به خاطر وجود کتائب قذافی که سالها برای چنین روزهائی و برای دفاع از شخص قذافی تربیت شده بودند مقاومت غیر قابل انتظاری نشان دادند و بافت قبیله ای لیبی هم به کمک قذافی احتمال اینکه مقاومت قذافی کار را به مصالحه بینابینی بکشاند منتفی نیست ولی گرچه اگر حکومت لیبی سرنگون شود حتما زنجیره شادمانی دولت امریکا تکمیل ترخواهد شد. در همان شرائط مصالحه هم آمریکا میتواند ادعا کند که برای مردم لیبی جان شهروندانش را به خطر نینداخته است. این البته برای مسائل داخلی آمریکا مهمتر از جان مردم لیبی است و رای ساز تر است.
در هر صورت چه بخواهیم چه نخواهیم جان انسانها در ردیف های پائین تری از نیازهای رهبران سیاسی دارد. این وجه تراژیک دنیای معاصر است.