۰۳ آذر ۱۳۹۰
شیخ الشریعه
پریشب آقای کرباسچی با پیامک تلخی درگذشت حاج شیخ را خبر داد. همه دوستانی که با دفتر امام در زمان حیات امام رفت و آمد داشتند او را به نام شیخ الشریعه میشناختند. از یاران امام در دوران غربت نجف بود و بعد انقلاب و تا لحظه مرگش وفادارانه در همان دفتر امام ماند. هیچوقت منصب رسمی نداشت. اما همیشه یکی از تاثیر گزاران بود. همه دوستانی که او را میشناختند اورا در کنجی بی سروصدا میدیدند. کم حرف میزد اما همه در دوران امام میدانستند که حاج شیخ مشاور و دوست بسیار نزدیک حاج احمد آقا است. در ابتدای انقلاب در صدا و سیما و برای جهت دهی به اخبار گاهی به صدا و سیما میرفت. در دورانی که آقای نوری و آقای محتشمی وزیر کشور بودند غیر از دفتر امام، شیخ الشریعه را در وزارت کشور در آن اتاق بالایی که دفتر وزیر بود هم می دیدند. اصحاب اصفهان هم همیشه دور و بر او بودند. وقتی دوست عزیزم آقای سراج مسئول کمیته انقلاب اسلامی شد از مشاوره های حاج شیخ خیلی بهره می برد. در آن دوران جریان چپ بر کشور حاکم بود. و حاج شیخ بی شک از تئوریسین های مهم این جریان شناخته می شد. به همین دلیل علیرغم اینکه هیچوقت رسانه ای نمی شد اما در خفا خیلی مورد خشم و غضب جریان راست بود. آنها به خوبی می دانستند که شیخ الشریعه طراح بسیاری از اتفاقات و انتصابات کشور کشور است. همراهی و همکاری او با امام و دفتر ایشان بزرگترین تابلوی شخصیتی او بعد و قبل انقلاب بود. در سالهای اخیر اما تنها او را در بعضی گعده های دفتر امام و بیشتر در منزل بعضی دوستان اصفهانی می شد رصد کرد. در بحرانهایی هم که احیانا بین دفتر امام و جریانات مختلف پیش می آمد شیخ الشریعه همواره در کنار نظرات امام و دفتر ایشان وفادارانه ماند. برای کسانی که نقش دفتر امام را در اتفاقات مهم کشور میدانستند، حاج شیخ از احترام ویژه ای برخوردار بود. خودش هم همواره به این ماندن در کنار امام و دفتر ایشان بیشترین افتخار بود. وقتی به مراسم تشییعش در حسینیه جماران رفتم برای من هم مثل بیشتر کسانی که آنجا بودند همه خاطرات دوران امام و حاج احمد آقا و نشستن حاج شیخ در کنج اتاق و نظرات او زنده شد. وقتی به حسینیه رسیدم روضه خوان روضه پر سوزی میخواند. همه اصحاب امام بودند و سر در گریبان اشک میریختند. آقای خاتمی هم که مدتها بود درمراسم شرکت نمیکرد آمده بود. حاج حسن آقای خمینی که پرچم بیت امام در دست اوست در صدر مجلس بود و به عنوان صاحب خانه در عزای دوست با وفای پدرش و عضو برجسته دفتر پدر بزرگش اشک می ریخت. جنازه حاج شیخ را که آوردند، حسن آقا بر جنازه اش نماز خواند و لا اله الا الله گویان او را برای آخرین بار از سینیه جماران بیرون بردند.جنازه اش را تا وسط خیابان جماران تشییع کردیم و آمبولانسی او را سوار کرد تا به قم ببرد و در آنجا دفنش کنند. به دو پسر نازنینش که وقت سوار کردن جنازه بر آمبولانس ضجه میزدند تسلیت گفتم و برگشتم و بر گشتیم تا زندگی عادی را دوباره از سر بگیریم. در سربالایی جماران پسر مرحوم آیه الله توسلی که خیلی جای پدرش خالی بود و او هم زود تر ما را ترک گفته بود دعوت کرد که در دفتر آقای جمارانی گعده کنیم. نرفتم. یکی از دوستان گفت اگر حاج شیخ زنده بود، قبل از همه گعده را شروع میکرد. راست میگفت. فرهنگ حاج شیخ شفاهی بود. در تاریخ یاد کسانی که غریبانه و بی ادعا در دوران های تعیین کننده نظام جمهوری اسلامی نقش مهم داشته اند باید بیش از دیگران زنده بماند. نمی دانم آیا کسی خاطرات شیخ الشریعه را ثبت کرده است یا نه؟ وآیا او توانسته سینه پر خاطره اش را برای کسی باز کند یا اینکه همه آن همه خاطره و تاثیر گزاری با او به درون خاک رفت. خداوند رحمتش کند. بار دیگر درگذشت مرحوم حاج شیخ محمد حسین شریعتی اردستانی را به خانواده محترمش تسلیت میگویم و امیدوارم حضرت حق به آنها صبر دهد. به تک تک اعضای باقیمانده دفتر امام رضوان الله علیه هم تسلیت میگویم.