۰۹ فروردين ۱۳۹۹
خاطرات روزهای کرونایی (۲۶)
شنبه ۹ فروردین ۹۹
آقای غرضی در نطقهای انتخاباتی به موشکهای عراقی میگفت موشکهای همهکَسکُش.آقای امام جمارانی را خیلی دوست دارم. زنگ زده بودم برای تبریک. زبان طنازی دارد. صحبت به همه کَسکُشی کرونا و آمار مسئولانی که فوت شدهاند، کشید. با همان لحن آخوندی و لهجه شیرین تهرانی گفت: خدا رحمتشان کند.
امروز بالاخره کتاب خودآموز دیکتاتورها را تمام کردم. خیلی رک و راست راههای دیکتاتور شدن و دیکتاتور ماندن را آموزش میدهد. مفاهیم آن تقریبا برای همه مردم دنیا آشنا است. من معتقدم خودآموز دیکتاتوری نیست. بلکه خاطرهنویسی از کارهایی است که دیکتاتورها میکنند. نمیدانم قدرت چه ویژگی دارد که خودش جهشی آموزش دیکتاتوری میدهد. از آقای بیژن اشتری که ترجمه ممتازی ارایه کرده پرسیدم خیلی سانسور داشته؟ صحنههایش زیاد بوده؟ گفت حداکثر دو صفحه. نشر ثالث آن را منتشر کرده.
توی خیلی از شهرهای دنیا برای تشکر از خدمات کادر درمانی، ملت کنار خیابان و روی بالکنها کف میزنند. حالا اگر کف و سوت در اینجا هنوز جزو منکراته، بگید صلوات بفرستند. اعلام که بشود مردم خودشان میدانند چهجوری تشویق کنند.
هر روز اخبار ساعت ۱۴ تا دکتر جهانپور سخنگوی خوب وزارت بهداشت میآید آمار بگوید به بخش متاسفانهاش که میرسد دنیا روی سرمان خراب میشود. سیر صعودی فوتشدگان ایرانی.
تازه در جریانید همسایهمان ماهواره دارد. آنجا هم امروز اخبار وحشتناکتری از دنیا میگفت. آمریکا. اروپا. عجب وضعی شده.
من زندگی را از هنرمندان ایران یاد میگیرم. با اینهمه فشار و اهانت باز هم کنار مردم امید خلق میکنند. قرار است تولید آنلاین اثر هنری با هشتگ مشاهنر داشته باشند. از قدیم گفتهاند، هنر ریگ کف جوی آب است و سیاست خاشاک روی جوی آب. یکی میماند. دیگری میرود.
بعد یک ماه قرنطینه، سوالات وکارهای عجیبی به سراغ آدم میاد. یکی سرش را کرونایی اصلاح کرده. یکی نوشته بود کلی در این ایام به زانوهام نگاه کردم، دیدم دو تا زانو بیشتر ندارم. چطور چهار زانو مینشینیم؟ این که جوک بود ولی خودمم باید زودتر یک جلسه مشاوره بروم چون امروز داشتم فکر میکردم کرونا نره یا ماده.
تا فردا
سید محمدعلی ابطحی