انتخاب روحانی سنتی بهعنوان رهبر واتیکان پیام خوبی برای دنیا ندارد. آقای بندیکت شانزدهم در دوران ژان پل دوم مسئولیت حفاظت از سنتهای کلیسا را داشت. با هر نوگرایی در کلیسا مخالف بود، در ازهمپاشاندن روحانیت نوگرای کلیسای آمریکای لاتین نقش اصلی را داشت و همهی تلاشش این بود که نگذارد تفکر نوینِ متناسب با واقعیتهای دنیای جدید بر دامان کلیسا گرد بنشاند.
شاید این خصلت، در کنار فعالیتهای سیاسی و نواندیشانهی ژان پل دوم که گفتوگوی ادیان را به رسمیت میشناخت و به تمام دنیا سفر میکرد و پیام صلح و دوستی را برای دنیا تبلیغ میکرد، میتوانست مفید باشد؛ اما وقتی چنین تفکری در جایگاه مدیریت کل کلیسای واتیکان قرار میگیرد، پیام خوبی برای دنیا و خود کلیسا ندارد.
دینی که نتواند واقعیتهای جهان را درک کند و بخواهد همه را به صراط مستقیمی که خودش به آن پایبند است دعوت کند، خاطرهی تلخ دوران تبشیر را تداعی میکند و به انزوای دین و کلیسا خواهد انجامید.
وقتی یک رهبر دینی از خداوند تشکر میکند که او را رهبر متدینان کلیسا قرار داده است و خود را نمایندهی او میداند و با این عنوان میخواهد با مردم حرف بزند، مشکلات فراوانی را برای بشریت و دیانت به ارمغان میآورد.
از روشناندیشان کلیسا و روشناندیشان همهی ادیان انتظار میرود که نقش دین را در دنیای جدید و متناسب با واقعیتهای مورد نیاز جامعه تعریف کنند، وگرنه نتیجهی طبیعی آن انزوای دین خواهد بود. حضور روحانیون سنتی در مقام مدیریت سیاسی ادیان به رویارویی ادیان منجر خواهد شد. امید که مشاوران پاپ جدید، که مشاوران آگاه و کارآشنای ژان پل دوم بودند، این خطر را احساس کنند و از نگرانی متدینان عالم بکاهند.