در کتاب خاطرات سیاسی باقر پیر نیا، استاندار اسبق خراسان در سالهای قبل از ۱۳۵۰ میخواندم که وقتی میخواستند کتابخانهی آستان قدس را بازسازی کنند، قصد داشتند در محلی از کتابخانه، ماشینهای عکسبرداری از نسخههای خطی تازه خریداری شده را نصب کنند و مجبور میشدند دیواری را خراب نمایند.
بعد از برداشتن تیغه متوجه میشوند که مقداری گونیهای نخ پیچیده در آن جا انبار شده و در آن مجموعهای از کتابهای خطی است که مقدار زیادی از آن سالم مانده و شماری نیز به صورت نیمهسوخته است. پس از بررسی معلوم شده که در حملهی عبدالله ازبک به خراسان که موجب خرابی بسیار شده بود، قصد تعرض به کتابخانهی آستان قدس را هم داشتهاند.
مرد فرهنگدوستی مخفیانه کتابهای خطی را که سرمایهی ملی است جمعآوری کرده و در گونی گذاشته و جلوی آن تیغه کشیده تا کسانی پیدا شوند و از این سرمایهی ملی استفاده نمایند. آنقدر کار این انسان گمنام بزرگ بود که وظیفهام دانستم برای سپاس از آن، این قسمت از تاریخ سیاسی پیر نیا را وبنوشت کنم.