دی ۸, ۱۳۸۳
یادداشتهای ۶ ماهه اول «وبنوشت»، کتاب شد. وقتی انتشارات چالش پیشنهاد آن را داد، کمی تردید داشتم. فکر میکردم دنیای تنهاییها و آرامش سایت را نباید به جامعه مکتوب کشاند. ولی بعد فکر کردم چه اشکالی دارد که دیگران هم بخوانند. اسم آن را هم نمیدانستم چه بگذارم. آخر به ذهنم رسید که نام «برای دلم» مفهوم آنکه نوشتههای این کتاب غیر از شخصیت سیاسی و حقوقی من است را میتواند تداعی کند. دل هم که آزاد است و...
ادامه مطلب
دی ۷, ۱۳۸۳
روز شنبه گذشته، بنا به ارجاع رئیسجمهور و دعوت هیأت پیگیری و نظارت بر اجرای قانون اساسی که من هنوز عضو آن هستم، از وبلاگنویسان غیرپشیمان دعوت شده بود که گزارشی از وضعیت رفتار در زندان و ادعاهایی که میشود ارائه نمایند. حنیف مزروعی، قریشی، فرشته قاضی، نادر پور و محبوبه ملاقلی آمده بودند. چند نکته مهم و غیرقابل توجیهی ارائه کردند که مهمترین آنها عبارتاند از:
۱- ادعای شکنجه فیزیکی: مشت و لگد زدند،...
ادامه مطلب
دی ۷, ۱۳۸۳
سلام دوستان، یاران و عزیزان
بالاخره بعد از یک هفته تلاش نتوانستیم سایت «وبنوشت» را از آنها که ایمیل مربوط به دامنهاش را دزدیده بودند، پس بگیریم. شرکت ایرانی که این دامنه را ثبت کرده بود میگوید از ایمیل آنها یک ایمیل به شرکت اصلی زدهاند که من دیگر قصد ادامه «وبنوشت» را ندارم! تیر غیب یعنی همین. کپی پاسپورتم را هم فرستادم که بگویم خودم هستم ولی هنوز جواب ندادهاند.
در بین پیشنمازها شوخی متداولی...
ادامه مطلب
آذر ۲۹, ۱۳۸۳
در یکی از پرسشوپاسخهای دانشگاه صنعتی اصفهان، آقایی با لهجهٔ خیلی غلیظ اصفهانی و با آرامش ویژهای در میان آنهمه دانشجو، پشت تریبون قرار گرفت و گفت: من دو نفر سیاسی میشناسم؛ یک بقالی داریم سر کوچهمان که عجب سیاستمداری است و هر دفعه که من بهعنوان دانشجو به آنجا سر میزنم، آخرین اخبار را با یک تحلیل ارائه میکند. اسمش حجاصغر است. از آن سیاستمدارتر، نَنجونم، که فکر میکنم به معنای مادربزرگ باشد....
ادامه مطلب